فرهنگ و ورزش شنبه تا پنج شنبه از ساعت 11:30 به مدت 1:20دقیقه

ضرورت تدوین برنامه های زیر ساختی و بلند مدت به ورزش همگانی

ضرورت تدوین برنامه های زیر ساختی و بلند مدت به ورزش همگانی از نگاه "دكتر حسین حجت پناه"

1396/05/30
17:03

لزوم توجه به ورزشهای همگانی و تاثیرات مثبت آن در جامعه هم به لحاظ فرهنگی و هم به لحاظ اجتماعی و نیز راه كارهای بسط و توسعه آن در كشورمان، موضوع بحث امروز برنامه "فرهنگ و ورزش" كاری از گروه مسابقات رادیو ورزش بود كه طی تماس تلفنی با آقای دكتر حسین حجت پناه، استاد دانشگاه و دكترای جامعه شناسی فرهنگی مورد نقد و بررسی قرار گرفت كه ماحصل آن را در ذیل می خوانید:
- طبق آمارهای رسمی در جامعه ما فقط 10 تا 15 درصد افراد ورزش می كنند و این در حالیست كه در برخی كشورها این آمار به 80 در صد هم می رسد. تفاو هایی كه در این طرز فكر و طرز نگاه هست از كجا ناشی می شود ؟
البته این آمار جای بحث دارد. در جامعه آمار دقیق نیست. در جوامع پیشرفته مثل اتریش، آلمان و فرانسه این آمار را به 10 در صد رسانده اند. آنوقت ما چطور مدعی هستیم كه 10 تا 15 در افراد ورزش همگانی می كنند؟
خود ورزش همگانی انواع مختلفی دارد و انگیزه های متفاوتی بر این ورزش حاكم است. مثلا در كشوری مثل مالزی ورزش همگانی برای حفظ میراث فرهنگی و ارزشهای قومیشان است. در بسیاری از كشورهای اروپای شرقی ورزش همگانی به نیت جذب توریست انجام می شود. آمار 80 در صدی كه شما اشاره كردید نوعی ورزش همگانی كارناوالی است كه در مناسبتهای مختلف از همه اقشار جامعه در آن شركت می كنند كه بصورت روزمره و مستمر نیست. مثل مسابقه "دوی ماراتن لندن" كه در سال یك بار برگزار می شود و مشاركت بالایی از مردم را دارد. اما این آمار باید تفكیك شود.
اصولا توجه به ورزش همگانی از دهه 60 میلادی خیلی جدی شد. حتی در كشور جهان سومی مثل كویت كه در كمیته ملی المپیك آسیا و فدراسیونهای آسیایی صاحب نفوذ هستند و نگاه ورزشی دارند توانستند نسبت به سایر كشورهای منطقه ورزش همگانی را در كشورشان توسعه دهند. در فرانسه ورزش همگانی بعنوان فرهنگ مصرف و گونه ای از سبك زندگی مطرح شد و در آنجا برای آن استراتژی تعریف كردند كه بر اساس آن ورزش همگانی نه بعنوان امری فانتزی و زائد، كه باید جزیی از زندگی تلقی شود. یعنی مسئولین كشور فرانسه برای زندگی روزمره مردم اندیشه كردند و براساس آن استراتژی تعریف كردند.
بین استراتژی و تاكتیك تفاوت وجود دارد. استراتژی آن برنامه ای است كه صاحبان قدرت می چینند و تاكتیك برنامه ای است كه افراد فاقد قدرت در برابر صاحبان قدرت اعمال می كنند. مجموعه استراتژی و تاكتیك وقتی در جامعه مدرن درست اجرا شود، فرد معنا پیدا می كند و وقتی فرد معنای بیشتری پیدا كرد، توجه به بدن و سلامتی ارزش بیشتری پیدا می كند.
اینكه در جامعه ما توجه به ورزشهای همگانی اینقدر كم رنگ است دلیلش اینست كه ما هم به لحاظ استراتژی و هم از لحاظ تاكتیك نتوانسته ایم در زندگی روزمره ی خودمان این عقلانیتهای جدید را وارد بكنیم.
- طبق آمار دراسترالیا 63درصد ، كانادا 60 درصد، آمریكا 56 درصد، انگلستان 59 درصد و نیوزلند 58درصد و در كشور ژاپن 73 درصد مردم بطور منظم ورزش همگانی و منظم انجام می دهند. چه باید بكنیم كه ما هم به این رشد بالای ورزش همگانی برسیم؟
برای اینكه جامعه ما هنوزضرورت عقلانی موضوع را درك نكرده است. مثلا در ژاپن به این نتیجه رسیده اند كه برای رسیدن به بهره وری بالاتر ورزش همگانی بسیار موثر است و این جزو قوانین بسیاری از اداراتشان است كه كارمندان باید قبل از شروع كار به ورزش همگانی بپردازند و نسبت به آن مقید هستند. موضوع مهم اینست كه ضرورت آن با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی و بر اساس استراتژی كه تعریف كرده اند برای افراد درك شده است. اما برای كشور ما هنوز این ضرورت درك نشده و اینكه چرا این ضرورت درك نشده می تواند سوالی زیربنایی و مهم باشد.
- چطور باید درك این ضرورت را نهادینه كرد؟
این موضوع مهم نسبت به مسئولین جامعه و خود مردم رابطه كاملا مستقیم دارد. سیاست گذاران كشور ما برخاسته از خود مردم هستند. الان بیش از 70 درصد جمعیت ما جمعیت شهری هستند و باید ورزش كنند. اما سرانه ورزشی ما بسیار پایین است . چرا؟ یكی از دلایل بسیار مهم آن اینست كه از لحاظ ساختاری در بسیاری از نقاط شهر امكان ورزش برای شهروند وجود ندارد.
شهروند یعنی كسی كه صاحب حق است و در قبال آن مسئولیت اجتماعی هم دارد. بنابراین ما باید این حق را تبدیل به یك مطالبه اجتماعی بكنیم و فراگیرشود و برای احقاق این حق از سیاستگذاران آنرا مطالبه كنیم. الان سیاست گذاران ما شرایطی را كه در ساخت و ساز شهرك های اقماری جدید در نظر می گیرند بسیار پایین است و هیچ بُعد آینده نگری در آن وجود ندارد. ورزش باید بعنوان یك ضرورت درك شود كه فعلا چنین چیزی وجود ندارد.
- 56 درصد آمریكاییها بدلیل گراانی هزینه های درمان ورزش می كنند . آیا این می تواند دلیل مناسبی باشد برای ورزش همگانی كه مثلا با افزایش تعرفه های درمانی مردم را به ورزش همگانی سوق بدهیم؟
شیوه های سلبی معمولا جواب نمیدهد. در جوامع فرد گرا اصولا توجه به تندرستی و تناسب اندام بیشتر از سایر جوامع است. جایی كه نقشها بیشتر بر اساس تلاش افراد بدست میاید تا بصورت انتصابی.
روشهای سلبی ممكن است بی تاثیر نباشد، اما راه كار اصلی نیست و منجر به نارضایتی عمومی می شود. راه كار نباید سلبی بلكه باید ایجابی باشد. ما باید به این درك برسیم كه ورزش همگانی كاركرد های زیادی دارد و سلامتی فقط یكی از كاركرد های آنست. افزایش مشاركت افراد یكی دیگر از كاركردهای ورزش همگانی است و سرمایه اجتماعی را بالا می برد. افزایش اعتماد به نفس، افزایش كارایی و بهره وری و حتی انتقال میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر از كاركردهای دیگر ورزش همگانی است كه در تدوین سیاستها و برنامه های كشور متاسفانه كمتر به آن توجه می شود. همین طور ورزش همگانی كمك می كند به حفظ محیط زیست. امروزه كشورهای پیشرفته از طریق ورزش همگانی كمك به فرهنگ سازی در جهت حفظ محیط زیست می كنند و افراد آن جانعه هم ضرورت آنرا كاملا درك كرده اند و خود را ملزم به رعایت ان می دانند.
- تعامل بین وزرات ورزش و وزارت بهداشت تا چه اندازه می تواند در پبشبرد این هدف مهم موثر باشد؟
من اعتقاد دارم كار باید زیر بنایی انجام شود. ورزش همگانی باید از شرایط جامعه پذیری افراد شكل بگیرد. كنشهای ما بر اساس جامعه پذیری ماست. یعنی اگر ما می خواهیم افرادی را داشته باشیم كه به سلامتی خود واقعا اهمیت بدهند، این موضوع باید از دوران كودكی نهادینه و درونی بشود. در واقع برنامه های بلند مدت ما در این حوزه كار كردن روی جامعه پذیری افراد جامعه از دوران كودكی است. وقتی كه هنوز زنگ ورزش ما در مدارس، بعنوان زنگ تفریح و تفننی تلقی میشود، قطعا ما نمی توانیم افراد را به ورزش همگانی سوق بدهیم.
امروزه در جامعه ما علاوه بر بیماری مهلك سرطان، دیابت هم رو به ازدیاد است . اما چرا باز هم منجر به تغییر رفتار و روی آوردن به ورزش همگانی نمی شود؟ چون اساسا ضرورت آن برای افراد جامعه تعریف نشده. یادمان باشد در كار فرهنگی یك روز عقب ماندن به معنای بك روز تاخیر نیست و ممكن است تاوان آن سالهای سال عقب ماندگی در عرصه اجتماعی و فرهنگی باشد.

دسترسی سریع
فرهنگ و ورزش