از ساعت به مدت

از جبهه تا رادیو ورزش

در «روز جهانی عصای سفید»، پای صحبت مردی نشستیم كه زندگی‌اش تجسم عینی شعار «معلولیت، محدودیت نیست» است. حمید بهمنی، رزمنده، خبرنگار، تصویربردار جنگ و اكنون تهیه‌كننده رادیو ورزش، با چشمانی كه در میدان نبرد از دست داد، اما با نگاهی روشن‌تر از همیشه، صدای توان‌یابان و قهرمانان خاص كشور را به گوش مردم می‌رساند. مسیری كه از خاكریزهای جبهه آغاز شد و تا استودیوی رادیو امتداد یافت، قصه‌ای است از ایستادگی، امید و ایمان به رسالتی كه در صدای او طنین دارد.

1404/07/23
11:32

ابتدای مسیر حرفه‌ای شما از كجا آغاز شد؟ چگونه وارد عرصه رسانه شدید؟
فعالیتم را از بخش خبر سازمان صدا و سیما آغاز كردم. در آن دوران جوانی پرانرژی بودم و علاقه عجیبی به روایت و تصویر داشتم. خیلی زود وارد واحد تصویربرداری شدم، چون احساس می‌كردم تصویر، زبان قدرتمندتری برای انتقال حقیقت است. با شروع جنگ تحمیلی، این علاقه شكل تازه‌ای گرفت. به عنوان تصویربردار به جبهه‌ها اعزام شدم و تلاش كردم لحظه‌های دفاع رزمندگان را ثبت كنم. آن روزها دوربین برای من سلاحی بود در برابر دشمن. در سال 1362، در عملیات «والفجر»، از ناحیه پا و ریه مجروح شدم، اما آن جراحت‌ها برایم نشان افتخار بود، نه مانع.

شما در جریان جنگ تحمیلی مجروح شدید، اما نابینایی‌تان بعدها اتفاق افتاد. لطفا در مورد آن حادثه تلخ بگویید.
بله، نابینایی من سال‌ها بعد از دفاع مقدس رخ داد. در سال2003 میلادی، همزمان با حمله آمریكا به عراق، برای پوشش خبری آن تحولات به عنوان خبرنگار و تصویربردار اعزام شدم. ناگهان حمله‌ای رخ داد. در آن حمله جمعی از خبرنگاران كشته شدند. اما خودم همان روز در بصره، بر اثر موج انفجار و تشعشعات رادیواكتیو آسیب دیدم. بعد از بازگشت به كشور، مشخص شد هر دو چشمم بینایی خود را از دست داده‌اند. آن حادثه، پایان یك مرحله از زندگی من و آغاز دوره‌ای تازه بود.

پس از نابینایی، چگونه توانستید مسیر حرفه‌ای خود را در رسانه ادامه دهید؟
نابینایی هرچند یك ضایعه بزرگ است، اما من هیچ‌وقت تسلیم نشدم. از همان ابتدا به خودم گفتم «حمید! چشم‌هایت را از دست دادی اما هنوز می‌توانی ببینی؛ با دل، با ایمان و با صدا.» من به صدا پناه بردم، چون باور داشتم می‌توان با گوش شنید و با دل دید. با اتكا به خدا و حمایت همكارانم در صدا و سیما، فعالیت خود را به عنوان تهیه‌كننده ادامه دادم. می‌خواستم نشان دهم معلولیت، پایان راه نیست؛ گاهی آغاز فصل تازه‌ای از خدمت و تلاش است.

در حال حاضر چه نقشی در رسانه ملی دارید؟
تهیه‌كننده شبكه رادیویی ورزش هستم. خوشبختانه با حمایت مدیران سازمان، مسئولیت تولید برنامه‌ای را بر عهده دارم كه تنها برنامه اختصاصی درباره ورزش جانبازان و توان‌یابان كشور است. این برنامه به نوعی ادامه همان مسیری است كه در جبهه‌ها آغاز كردم؛ باز هم روایت مقاومت، اما این‌بار در میدان ورزش.

نام برنامه و محوریت آن چیست؟
نام برنامه«جهان جانبازان و توان‌یابان»است وهرجمعه به مدت دوساعت ازرادیو ورزش پخش می‌شود.این برنامه فرصتی است برای شنیدن صدای‌قهرمانان خاموش.ما درهرقسمت میزبان مسئولان ورزش جانبازان وتوان‌یابان كشور،قهرمانان پارالمپیكی، نابینایان، ناشنوایان و بیماران خاص هستیم. موضوعات برنامه از پارالمپیك و پارابازی‌های آسیایی گرفته تا مسائل زیرساختی، استعداد‌یابی، تجهیزات و حمایت از ورزشكاران است. تلاش می‌كنیم نگاه جامعه را نسبت به توانایی‌های این قشر تغییر دهیم.

هدف شما از تولید این برنامه چیست؟
هدفم روشن است: نشان دادن این‌كه توان‌یابی فقط یك واژه نیست، بلكه سبك زندگی است.ما می‌خواهیم مردم بدانند كه قهرمانان این حوزه با اراده و پشتكار خود، مفاهیم تازه‌ای از شجاعت را تعریف كرده‌اند. این برنامه تلاشی است برای ثبت صدای آنان؛ صدایی كه شاید در هیاهوی رسانه‌ای كمتر شنیده می‌شود، اما از جنس ایمان و اراده است.

آیا علاوه بر این برنامه، فعالیت دیگری نیز در رادیو دارید؟
بله، در مجموع سه برنامه در رادیو ورزش به تهیه‌كنندگی من تولید می‌شود. هر كدام از این برنامه‌ها بخش كوچكی از دغدغه من نسبت به جامعه ورزشكاران و به‌ویژه قشر توان‌یاب را منعكس می‌كنند. البته كار بدون بینایی ساده نیست، اما با كمك فناوری، همكاران خوب و حافظه ذهنی قوی، تمام مراحل را مدیریت می‌كنم. برای من صدا حكم تصویر را دارد؛ من از لحن و كلمه برای ساختن تصویر در ذهن مخاطب استفاده می‌كنم.

از دوران خبرنگاری در جبهه‌ها و مناطق جنگی چه خاطره یا پیامی برای نسل جوان دارید؟
من افتخار داشتم در پنج جنگ حضورداشته باشم؛ازدفاع مقدس تا جنگ عراق. یكی ازتلخ‌ترین اماپرافتخارترین خاطراتم مربوط به حمله رژیم صهیونیستی به ساختمان شیشه‌ای است؛ محلی كه صدای خبرنگاران‌ایرانی به جهان مخابره می‌شد.آن روز دشمنان می‌خواستند صدای حقیقت را خاموش كنند، اما نتوانستند. یاد گرفتم كه حقیقت، حتی اگر زیر آوار بماند، روزی شنیده می‌شود.

آیا قصد دارید این خاطرات و تجربیات را مكتوب یا تصویری ثبت كنید؟
بله، به لطف حمایت دكتر جبلی، رئیس محترم سازمان صدا و سیما، ساخت مستندی با عنوان «ساختمان شیشه‌ای» را آغاز كرده‌ایم. این مستند روایتی از خبرنگاران جنگ، رزمندگان رسانه‌ای و فداكاری‌هایی است كه در آن سال‌ها رقم خورد. من می‌خواهم آنچه را دیده‌ام و تجربه كرده‌ام، به نسل بعد منتقل كنم. نسل جوان باید بداند كه خبرنگاری فقط شغل نیست، مسئولیت و تعهد است؛ مسئولیتی در برابر حقیقت.

با توجه به تجربه‌های گوناگون، بزرگ‌ترین درس زندگی‌تان چیست؟
بزرگ‌ترین درس من این است كه انسان تا زمانی كه امید دارد، زنده است. من بارها مرگ را از نزدیك دیده‌ام، اما هر بار ایمان نجاتم داده. امروز وقتی در استودیو پشت میكروفن می‌نشینم، همان حس حضور در جبهه را دارم؛ حس وظیفه. فقط میدان عوض شده، اما هدف همان است: خدمت، آگاهی و امیدبخشی.

در پایان اگر بخواهید پیامی به جوانان یا هم‌نسلان خود بدهید چه می‌گویید؟
می‌گویم هرگز اجازه ندهید سختی‌ها شما را از مسیر بازدارد. خداوند هیچ دردی رابی‌دلیل نمی‌دهد.گاهی در تاریكی است كه باید نور درون‌تان را پیدا كنید. اگر به كارتان ایمان داشته باشید، دنیا خودش مسیر را باز می‌كند. من چشم‌هایم را از دست دادم، اما چشم دلم بازتر شد. امروز می‌بینم، شاید بیشتر از زمانی كه می‌دیدم. زندگی هدیه‌ای است برای تلاش و خدمت؛ تا آخرین نفس باید امیدوار بود.

منبع: روزنامه جام‌جم و جام‌جم آنلاین

انتهای پیام/

دسترسی سریع
1 مناسبت