از ساعت به مدت

وصیت نامه سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی سردار سلیمانی: خدایا میدانی كه دوستت دارم

تصویر نوشته‌ بخشی از وصیت نامه سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به همراه متن كامل وصیت نامه ایشان را در این خبر مطالعه نمائید.

1399/10/03
15:32

به گزارش رادیو ورزش، متن كامل وصیتنامه سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت می‌دهم به اصول دین
اشهد أن لا اله الا الله و اشهد أنّ محمداً رسول الله و اشهد أنّ امیرالمؤمنین علی‌بن ابی‌طالب و اولاده المعصومین اثنی‌عشر ائمّتنا و معصومیننا حجج الله.
شهادت می‌دهم كه قیامت حق است، قرآن حق است، بهشت و جهنّم حق است، سؤال و جواب حق است، معاد، عدل، امامت، نبوت حق است.
خدایا! تو را سپاس می‌گویم به‌خاطر نعمتهایت.
خداوندا! تو را سپاس كه مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل كردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی كه امكان درك یكی از برجسته‌ترین اولیائت را كه قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی كبیر را درك كنم و سرباز ركاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی‌بهره بودم از دوره مظلومیت علی‌بن ابی‌طالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی كه آنها در همان مسیر، جان خود را كه جان جهان و خلقت بود، تقدیم كردند.
خداوندا ! تو را شكرگزارم كه پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری كه مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی كه حكیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز ــ كه جانم فدای جان او باد ــ قرار دادی.
پروردگارا ! تو را سپاس كه مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درك بوسه بر گونه‌های بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را ــ یعنی مجاهدین و شهدای این راه ــ به من ارزانی داشتی.
خداوندا! ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شكر شرم بر آستانت می‌سایم كه مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیّع، عطر حقیقی اسلام، قرار دادی و مرا از اشك بر فرزندان علی‌بن ابی‌طالب و فاطمه اطهر بهره‌مند نمودی؛ چه نعمت عظمایی كه بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ نعمتی كه در آن نور است، معنویت، بیقراری كه در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی كه آرامش و معنویت داد.
خداوندا، تو را سپاس كه مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل‌بیت و پیوسته در مسیر پا كی بهره‌مند نمودی. از تو عاجزانه می‌خواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین كنی و مرا در عالم آخرت از درك محضرشان بهره‌مند فرما.
خدایا! به عفو تو امید دارم
ای خدای عزیز و ای خالق حكیم بی‌همتا ! دستم خالی است و كوله‌پشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشه‌ای به‌امید ضیافت عفو و كرم تو می‌آیم. من توشه‌ای برنگرفته‌ام؛ چون فقیر [را] در نزد كریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!
سارُق، چارُقم پر است از امید به تو و فضل و كرم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام كه ثروت آن در كنار همه ناپاكی‌ها، یك ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشك بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشك بر اهل‌بیت است؛ گوهر اشك دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.
خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره كرده‌ام كه به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به‌سمت تو است. وقتی آنها را به‌سمتت بلند كردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است كه امید دارم قبول كرده باشی. خداوندا! پاهایم سست است، رمق ندارد. جرأت عبور از پلی كه از جهنّم عبور می‌كند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو كه از مو نازك­تر است و از شمشیر بُرنده‌تر؛ اما یك امیدی به من نوید می‌دهد كه ممكن است نلرزم، ممكن است نجات پیدا كنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیائت در بین‌الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع كردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آنها را ببخشی.
خداوندا! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به‌سر می‌برند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاكیزه بپذیر؛ آن‌چنان بپذیر كه شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی‌خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!
خدایا! از كاروان دوستانم جامانده‌ام
خداوند، ای عزیز! من سال‌ها است از كاروانی به‌جا مانده‌ام و پیوسته كسانی را به‌سوی آن روانه می‌كنم، اما خود جا مانده‌ام، اما تو خود می‌دانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم بلكه در قلبم و در چشمم، با اشك و آه یاد شدند.
عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممكن [است] كسی كه چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من كه پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت كنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران.
عزیزم! من از بی‌جاقراری و رسوای ماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام؛ من به‌امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم. كریم، حبیب، به كَرَمت دل بسته‌ام، تو خود می‌دانی دوستت دارم. خوب می‌دانی جز تو را نمی‌خواهم. مرا به خودت متصل كن.
خدایا وحشت همه وجودم را فرا گرفته است. من قادر به مهار نفس خود نیستم، رسوایم نكن. مرا به‌حرمت كسانی كه حرمتشان را بر خودت واجب كرده‌ای، قبل از شكستن حریمی كه حرم آنها را خدشه‌دار می‌كند، مرا به قافله‌ای كه به‌سویت آمدند، متصل كن.
معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس كردم، نمی‌توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آن‌چنان كه شایسته تو باشم.
خطاب به برادران و خواهران مجاهدم...
خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای كسانی كه سرهای خود را برای خداوند عاریه داده‌اید و جان‌ها را بر كف دست گرفته و در بازار عشق‌بازی به سوق فروش آمده‌اید، عنایت كنید: جمهوری اسلامی، مركز اسلام و تشیّع است.
امروز قرارگاه حسین‌بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).
برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی معصوم. خوب می‌دانید منزّه‌ترین عالِم دین كه جهان را تكان داد اسلام را احیا كرد، یعنی خمینی بزرگ و پاك ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجات‌بخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما كه به‌عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما به‌عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به‌دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نكنید. خیمه، خیمه رسول‌الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران كردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، كربلا، كاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی‌ماند؛ قرآن آسیب می‌بیند.
خطاب به برادران و خواهران ایرانی...
برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند كه جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، كما اینكه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران كردید؛ از اصول مراقبت كنید، اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حكیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را مقدسات بدانید.
برادران و خواهران، پدران و مادران، عزیزان من!
جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی می‌كند. بدانید مهم نیست كه دشمن چه نگاهی به شما دارد، دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و [دشمنان‌] چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل كردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهر او عمل كردند؟ مذمت دشمنان و شماتت آنها و فشار آنها، شما را دچار تفرقه نكند.
بدانید كه می‌دانید مهمترین هنر خمینی عزیز این بود كه اول اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاكم نبود، صدام چون گرگ درنده‌ای این كشور را می‌درید؛ آمریكا چون سگ هاری همین عمل را می‌كرد، اما هنر امام این بود كه اسلام را پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرّم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد، انقلاب‌هایی در انقلاب ایجاد كرد، به این دلیل در هر دوره هزاران فداكار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاك ایران و اسلام نموده‌اند و بزرگترین قدرت‌های مادی را ذلیل خود نموده‌اند. عزیزانم، در اصول اختلاف نكنید.
شهدا، محور عزّت و كرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلكه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافته‌اند. آنها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همان‌گونه كه هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا كنید. به فرزندان شهدا كه یتیمان همه شما هستند، به‌چشم ادب و احترام بنگرید. به همسران و پدران و مادران آنان احترام كنید، همان‌گونه كه از فرزندان خود با اغماض می‌گذرید، آنها را در نبود پدران، مادران، همسران و فرزندان خود توجه خاص كنید.
نیروهای مسلّح خود را كه امروز ولی فقیه فرمانده آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و كشور احترام كنید و نیروهای مسلح می‌بایست همانند دفاع از خانه خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام كنند و نسبت به ملت همان‌گونه كه امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیروهای مسلح می‌بایست منشأ عزت ملت باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت كشورش باشد.
خطاب به مردم عزیز كرمان...
نكته‌ای هم خطاب به مردم عزیز كرمان دارم؛ مردمی كه دوست‌داشتنی‌اند و در طول 8 سال دفاع مقدس بالاترین فداكاری‌ها را انجام دادند و سرداران و مجاهدین بسیار والامقامی را تقدیم اسلام نمودند. من همیشه شرمنده آنها هستم. هشت سال به‌خاطر اسلام به من اعتماد كردند؛ فرزندان خود را در قتلگاه‌ها و جنگ‌های شدیدی چون كربلای5، والفجر8، طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس و... روانه كردند و لشكری بزرگ و ارزشمند را به نام و به عشق امام مظلوم حسین‌بن علی به نام ثارالله، بنیانگذاری كردند. این لشكر همچون شمشیری برنده، بارها قلب ملت‌مان و مسلمان‌ها را شاد نمود و غم را از چهره آنها زدود. عزیزان! من بنا به تقدیر الهی امروز از میان شما رفته‌ام. من شما را از پدر و مادرم و فرزندان و خواهران و برادران خود بیشتر دوست دارم، چون با شما بیشتر از آنها بودم؛ ضمن اینكه من پاره‌تن آنها بودم و آنها پاره وجود من، اما آنها هم قبول كردند من وجودم را نذر وجود شما و ملت ایران كنم.
دوست دارم كرمان همیشه و تا آخر با ولایت بماند. این ولایت، ولایت علی‌بن ابی‌طالب است و خیمه او خیمه حسین فاطمه است، دور آن بگردید. با همه شما هستم. می‌دانید در زندگی به انسانیت و عاطفه‌ها و فطرت‌ها بیشتر از رنگ‌های سیاسی توجه كردم. خطاب من به همه شما است كه مرا از خود می‌دانید، برادر خود و فرزند خود می‌دانید.
وصیت می‌كنم اسلام را در این برهه كه تداعی‌یافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، تنها نگذارید. دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی و توجه خاص است. در مسائل سیاسی آنجا كه بحث اسلام، جمهوری اسلامی، مقدسات و ولایت فقیه مطرح می‌شود، اینها رنگ خدا هستند؛ رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید.
خطاب به خانواده شهدا...
فرزندانم، دختران و پسرانم، فرزندان شهدا، پدران و مادران باقی‌مانده از شهدا، ای چراغ‌های فروزان كشور ما، خواهران و برادران و همسران وفادار و متدینه شهدا! در این عالم، صوتی كه روزانه من می‌شنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش می‌داد و بزرگترین پشتوانه معنوی خود می‌دانستم، صدای فرزندان شهدا بود كه بعضاً روزانه با آن مأنوس بودم؛ صدای پدر و مادر شهدا بود كه وجود مادر و پدرم را در وجودشان احساس می‌كردم.
عزیزانم! تا پیشكسوتان این ملتید، قدر خودتان را بدانید. شهیدتان را در خودتان جلوه‌گر كنید، به‌طوری كه هر كس شما را می‌بیند، پدر شهید یا فرزند شهید را، بعینه خوِد شهید را احساس كند، با همان معنویت، صلابت و خصوصیت.
خواهش می‌كنم مرا حلال كنید و عفو نمایید. من نتوانستم حق لازم را پیرامون خیلی از شماها و حتی فرزندان شهیدتان ادا كنم، هم استغفار می‌كنم و هم طلب عفو دارم.
دوست دارم جنازه‌ام را فرزندان شهدا بر دوش گیرند، شاید به‌بركت اصابت دستان پاك آنها بر جسدم، خداوند مرا مورد عنایت قرار دهد.
خطاب به سیاسیون كشور...
نكته‌ای كوتاه خطاب به سیاسیون كشور دارم: چه آنهایی [كه] اصلاح‌طلب خود را می‌نامند و چه آنهایی كه اصولگرا. آنچه پیوسته در رنج بودم این‌كه عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزش‌ها را فراموش می‌كنیم، بلكه فدا می‌كنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌كنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و كلام شما یا مناظره‌هایتان به‌نحوی تضعیف‌كننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مكرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفكیك كنید. اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است. اصول، مطوّل و مفصّل نیست. اصول عبارت از چند اصل مهم است:
اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی این كه نصیحت او را بشنوید، با جان و دل به توصیه و تذكرات او به‌عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل كنید. كسی كه در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز كند، شرط اساسی آن [این است كه] اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یك از این دو، مشكل وحدت را حل نمی‌كند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است، اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است كه می‌خواهند بار مهم كشور را بر دوش بگیرند، آن هم كشور اسلامی با این همه شهید!
اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزش‌ها تا مسئولیت‌ها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.
به‌كارگیری افراد پاكدست و معتقد و خدمتگزاری به ملّت، نه افرادی كه حتی اگر به میز یك دهستان هم برسند خاطره‌ خان‌های سابق را تداعی می‌كنند.
مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند.
در دوره حكومت و حاكمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزش‌ها باشند، نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایكوت كنند.
مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه كنند، نه با بی‌مبالاتی و به‌خاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت كنند كه طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند. حكومت‌ها عامل اصلی در استحكام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند. اگر به اصول عمل شد، آن وقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یك رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد.
خطاب به برادران سپاهی و ارتشی...
كلامی كوتاه خطاب به برادران سپاهی عزیز و فداكار و ارتشی‌های سپاهی دارم: ملاك مسئولیت‌ها را برای انتخاب فرماندهان، شجاعت و قدرت اداره بحران قرار دهید. طبیعی است به ولایت اشاره نمی‌كنم، چون ولایت در نیروهای مسلح جزء نیست، بلكه اساس بقای نیروهای مسلح است، این شرط خلل‌ناپذیر می‌باشد.
نكته دیگر، شناخت بموقع از دشمن و اهداف و سیاست‌های او و اخذ تصمیم بموقع و عمل بموقع؛ هر یك از اینها اگر در غیر وقت خود صورت گیرد، بر پیروزی شما اثر جدّی دارد.
خطاب به علما و مراجع معظم...
سخنی كوتاه از یك سرباز 40ساله در میدان، به علمای عظیم‌الشأن و مراجع گران‌قدر كه موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریكی مراجع عظام تقلید؛ سربازتان از یك برج دیده‌بانی دید كه اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزش‌های آن [كه] شما در حوزه‌ها استخوان خُرد كرده‌اید و زحمت كشیده‌اید، از بین می‌رود.
این دوره‌ها با همه دوره‌ها متفاوت است، این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقی‌نمی‌ماند. راه صحیح، حمایت بدون هرگونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولی فقیه است.
نباید در حوادث، دیگران شما را كه امید اسلام هستید به ملاحظه بیندازند. همه شما امام را دوست داشتید و معتقد به راه او بودید. راه امام مبارزه با آمریكا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استكبار، تحت پرچم ولی فقیه است.
من با عقل ناقص خود می‌دیدم برخی خنّاسان سعی داشتند و دارند كه مراجع و علمای مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق‌به‌جانبی به سكوت و ملاحظه بكشانند. حق واضح است؛ جمهوری اسلامی و ارزش‌ها و ولایت فقیه میراث امام خمینی (رحمة الله علیه) هستند و می‌بایست مورد حمایت جدی قرار گیرند. من حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی و كمك شماست و شما حضرات با بیانتان و دیدارهای‌تان و حمایت‌های‌تان با ایشان می‌بایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود، بلكه سعی استكبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیر قابل برگشت خواهد بود.
دست مباركتان را می‌بوسم و عذرخواهی می‌كنم از این بیان، اما دوست داشتم در شرف‌یابی‌های حضوری به محضرتان عرض كنم كه توفیق حاصل نشد.
از همسایگانم و دوستانم و همكارانم طلب بخشش و عفو دارم. از رزمندگان لشكر ثارالله و نیروی باعظمت قدس كه خار چشم دشمن و سدّ راه او است، طلب بخشش و عفو دارم؛ خصوصاً از كسانی كه برادرانه به من كمك كردند.
نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم كه خیرخواهانه و برادرانه مرا مثل فرزندی كمك می‌كرد و مثل برادرانم دوستش داشتم. از خانواده ایشان و همه برادران رزمنده و مجاهدم كه به زحمت انداختمشان عذرخواهی می‌كنم. البته همه برادران نیروی قدس به من محبّت برادرانه داشته و كمك كردند و دوست عزیزم سردارقاآنی كه با صبر و متانت مرا تحمل كردند.

دسترسی سریع
1 مناسبت