از ساعت به مدت

فرازی از وصیت نامه حاج قاسم سلیمانی: خدایا! از كاروان دوستانم جامانده‌ام

حاج قاسم سلیمانی در بخشی از وصیتنامه خود به مناجات با پروردگار و اظهار دلتنگی نسبت به شهدا می پردازد.

1399/08/26
13:43

به گزارش رادیو ورزش؛ خداوند، ای عزیز! من سال ها است از كاروانی به جا مانده ام و پیوسته كسانی را به سوی آن روانه می كنم، اما خود جا مانده ام، اما تو خود می دانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم بلكه در قلبم و در چشمم، با اشك و آه یاد شدند. عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممكن [است] كسی كه چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من كه پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت كنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران.
عزیزم! من از بیقراری و رسواییِ جاماندگی، سر به بیابان ها گذارده ام؛ من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می روم. كریم، حبیب، به كَرَمت دل بسته ام، تو خود می دانی دوستت دارم. خوب می دانی جز تو را نمی خواهم. مرا به خودت متصل كن.
خدایا وحشت همه وجودم را فرا گرفته است. من قادر به مهار نفس خود نیستم، رسوایم نكن. مرا به حُرمت كسانی كه حرمتشان را بر خودت واجب كرده ای، قبل از شكستن حریمی كه حرم آنها را خدشه دار می كند، مرا به قافله ای كه به سویت آمدند، متصل كن. معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس كردم، نمی توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آن چنان كه شایسته تو باشم.

دسترسی سریع
1 مناسبت